چقدر حس بدي به آدم دست ميده وقتي ميبينه از همه کارها و برنامه ريزي هاش عقب افتاده.
بعضي وقتها نگراني بابت اين عقب ماندگي، موجب ميشه که از کارهاي روزمره هم باز بموني...
فقط اميدوارم که اين دوران زودتر تموم شه و بتونم يه شکل منظم تري به زندگيم بدم...
چقدر حس بدي به آدم دست ميده وقتي ميبينه از همه کارها و برنامه ريزي هاش عقب افتاده.
بعضي وقتها نگراني بابت اين عقب ماندگي، موجب ميشه که از کارهاي روزمره هم باز بموني...
فقط اميدوارم که اين دوران زودتر تموم شه و بتونم يه شکل منظم تري به زندگيم بدم...
:-s
دراین جور مواقع با یه برنامه ریزی دقیق دوباره و حفظ آرامش همه چی درست میشه ;)
:)
می دونی بدتر چیه ؟ اینه که بفهمی همه ی برنامه هائی که خودتو واسش کشتی بیهوده بوده ! ... این بدتره ... زیادی دربند دقایقی که رفته نباش
اميدوارم به تمام برنامه هات برسي. گاهي ادم بايد خودش را ببخشه. اونوقت خيلي كارها راحت ميشه.
رفیق، قدر کار زیاد داشتن و از برنامه عقب افتادن و این قبیل مشکلات رو بدون. وقتی مثل من پا به دنیای بازنشستگی گذاشتی و دیگه کاری جز دانشگاه رفتن و چایی خوردن و قدم زدن و کتاب خوندن نداشتیّ، حسابی دلت براش تنگ میشه.
كاملا دركت مي كنم!!!.....
واي خيلي بده :(