فرصتي براي اينکه کمي بيشتر بيانديشيم....
از روزمرگيها جداشيم و به وراي خويشتن برسيم...
Sitting On The Moon
Enigma
Where are you?, where are you?
I am Sitting on the Moon...
فرصتي براي اينکه کمي بيشتر بيانديشيم....
از روزمرگيها جداشيم و به وراي خويشتن برسيم...
Where are you?, where are you?
I am Sitting on the Moon...
و روزها در گذرند...
مثل يک چشم بهم زدن تابستون هم تموم شد و براي اولين بار، آخر تابستون انتخاب واحد نداشتم:)
امروز بعد از مدتها انتظار، ماشينم رو تحويل دادن، و من بالاخره حس اينکه ماشين خودم رو سوار بشم، تجربه کردم...
تصميم دارم تغييرات اساسي توي کارهام بدم، و بزودي عمليش ميکنم...
چقدر هوس فصل پاييز کردم. کلي دلم تنگ شده براي دويدن تو بارون.
دلم ميخواد برم توي يه جاي پر از مه. و دوباره اين واقعيت رو تجربه کنم... که هرچي بري جلو نقاط مبهم و تاريک برات روشن و واضح ميشن.
فقط کافيه حرکت کني...
Out on your own
cold and alone again
can this be what you really wanted, baby?
Blame it on me
set your guilt free
nothing can hold you back now
Now that you're gone
I feel like myself again
grieving the things I can't repair and willing ...
to let you blame it on me
and set your guilt free
I don't want to hold you back now love
I can't change who I am
not this time, I wont lie to keep you near me
and in this short life, there's no time to waste on giving up
my love wasn't enough
and you can blame it on me
just set your guilt free, honey
I don't want to hold you back now love
هوس يه مسافرت اساسي زده به سرم. يه مسافرت تفريحي خارج از همه دغدغه ها و استرس هاي روزمره....
بالاخره باتري انسانها هم مثل هر باتري ديگه نياز به شارژ شدن داره.