بعد از مدتي فرصتي پيش اومد تا به يکي از شهرهاي ايران که تاحالا نرفته بودم، مسافرت کنم.
بعد از اينکه از فرودگاه کرمانشاه به سلامت پياده شديم!، به سمت جاده ي هرسين حرکت کرديم و بعد از اون، از يک مسير که به صورت خاکي بود به سمت روستاي گره بان راه افتاديم.
در طول مسير، نه کشت و زرعي بود، نه روستاي آبادي. و پس از طي حدود 9 کيلومتر....
واي خداي من! زيارتگاهي زيبا در منطقه اي سرسبز با معماري کم نظير و مردمان مهربان!
مردمي اهل حق که به زيبايي هرچه تمام تر و بدون هيچ چشم داشت مالي جامعه ي خودشون رو ميساختند. و معتقد بودند که کساني که مردم رو هدايت ميکنند هيچ دستمزد مالي نبايد مطالبه کنند (سوره ي شورا آيه 23) و همين نکته و اختلافات ديگه، موجب طرد شدنشون از زمان صفويان شده بود که در حال حاضر هم ادامه داره.
معماريشون هم واقعا زيبا بود...
و جالب تز همه! يک کارخونه اسانس گيري مجهز، همراه با آخرين استاندارد ها...
اگر نرفتين حتما برين. زيباست...
به نظر جای خیلی قشنگی میاد... کلا ایران جاهای فوق العاده زیاد داره! :)
وای! کلی زيباست...آدم وقتی يه همچين عکس های رو نگاه می کنه اصلاً
تازه ميشه، زنده ميشه، و کلی همه چی رو از يک ديد مثبت ميبينه...چه برسه
که اون کسی باشه که عکس ها رو گرفته، و این فرصت رو داشته که از نزديک لذت ببره
...مثل شما، علی جان :)
خيلی قشنگه عکس ها و اميدوارم کلی بهت خوش گذشته باشه
خيلی خوبه که بعضی وقتا جايی آدم بره که هيچ کس نرفته و خودشم
نشناسه...کلی بی نضير هست
چه جالب
تازه با بلاگت آشنا شدم. قشنگه !! از بلاگت ملومه هر جا چه خبري باشه چه نباشه تو هستي (: مسلما با اون داداشت خيلي فرق داري....(: سلام ما رو بهش برسون..((:
have fun!!!
به به علي آقا!
شنيده بودم که شرکت . . . اونجا تاسيسات مجهزي براي گلابگيري و نهايتا صدور گلاب به فرانسه داره ، من حدود 5/1 سال کرمانشاه بودم ولي نشد برم گره بان ، حالا که شما تعارف زدي واجب شد اين دفعه برم گره بان .
سفارش کن راهمون بدن توي کارخونه.
ارادتمند
ای بابا، علیآقا از ایران ما کمتر از اینا انتظار داری؟
لطف کنید آهنگ 127 و شعرش را از بلاگتون بردارید.با تشکر