....

| 6 Comments

حس عجیبی بود.
نه چیزی رو میدیدی نه صدایی میشنیدی. فقط صدای سکوت بود و دیگر هیچ...
یه احساسی مثل دوباره متولد شدن.
نه در آغاز بودی و نه در پایان.
و در آن تاریکی، فقط نور میدیدم...


The Feeling Begins
Peter Gabriel

6 Comments

رفیق، باز تنها تنها رفتی معراج! بابا یه دفعه که گفته بودم، معراج میری دست مارم بگیر.
قبول باشه

من از بس كه مردم، اين دفعه دنبال زنده شدن هستم... دوباره متولد شدن.
خوشا به حالت كه باز اين حس عجيب رو تجربه كردي.

. . .. .. .. .. ..
عجب حسی...آدم در اینطور موقع ها بايد چی کار کنه؟ چی بايد فکر کنه؟

يك جاي هست در همين نزديكيها كه همه آرزوها و تلاش آدم در رسيدن به اونجا خلاصه ميشه بعضيها بهش ميگم بهشت و اون دوردورها دنبالش مي گردن اما من مي گم يك جاييه كه كه با خيال اسوده مي توني بري و داخلش قدم بزني يك راهي كه هيچ وقت تموم نميشه اما خود معني عشقه!

:) :) :) :) :) :) :)

About this Entry

This page contains a single entry by Ali published on July 7, 2006 11:20 PM.

گره‌بان was the previous entry in this blog.

is the next entry in this blog.

Find recent content on the main index or look in the archives to find all content.

Pages

Powered by Movable Type 5.14-en