همش در عرض چند ثانیه اتفاق افتاد...
با یکی از دوستام داشتم توی خیابون الهیه پیاده میومدم و مشغول صحبت کردن بودیم که یهو یه ماشین با سرعت اومد کنارم و کیفی که دستم بود و همه وسایلمون توش بود رو دزدید.
خیلی سعی کردم پلاکش رو بخونم اما کاملا بی فایده بود.
خلاصه گوشی موبایل نازنیننم که اطلاعات خیلی زیادی هم توش داشتم رو دزد برد.
هردومون شوکه شده بودیم، و تنها کاری که میشد کرد شکایت به کلانتری بود. هرچند که مطمئنم اثری نداره.
جالب بود وقتی پلیسه به من گفت چطوری جرات میکنی تو خیابونها پیاده روی کنی!
امنیت... واژه ای که توی مملکت ما مدتهاست گم شده....
March 2006 Archives
وقتي که تعداد مجهولات زندگي از تعداد معلوماتش بيشتر بشه، اونوقت با روشهاي متعارف نميشه حلش کرد...
بايد همه چيز رو تخمين بزني بري جلو!
Shroud Of False
Anathema
We are just a moment in time,
A blink of an eye,
A dream for the blind,
Visions from a dying brain,
I hope you don't understand
گريزی نيست...
بايد پذيرفت، چون که پذيرش واقعيت هم قسمتي از زندگيه.
و من هم می آموزم که بپذيرم، حتی اگر بر خلاف خواسته ی درونيم باشه...
Les Feuilles Mortes (Autumn Leaves)
Andrea Bocelli
C'est une chanson
Qui nous resemble
Toi tu m'aimais
Et je t'aimais
Nous vivions tous
Les deux ensemble
Toi qui m'aimais
Moi qui t'aimais
Mais la vie sépare
Ceux qui s'aiment
Tout doucement
Sans faire de bruit
Et la mer efface sur le sable
Le pas des amants désunis
Mais la vie sépare
Ceux qui s'aiment
And the falling leaves
Tout doucement
Sans faire de bruit
Drifted by the window
Et la mer efface sur le sable
The autumn leaves
Le pas des amants désunis
Of red and gold
لحظه لحظه به زمان تحويل سال نزديک ميشيم و اين يعني يک شروع دوباره، يک حرکت جديد براي نزديک شدن به هدفهامون...
من که به سال آينده کلي اميدوارم...
و براي سال جديد دعا ميکنم: "حول حالنا الي احسن الحال"
عيدتون مبارک:)
مدتها بود که از طبيعت دور شده بودم و دلم يه برنامه اساسي براي گشتن تو دل طبيعت ميخواست.
اين بود که به پيشنهاد يکي از دوستان رفتيم کاروانسراي مرنجاب.
اين کاروانسرا در فاصله ي 70 کيلومتري از شهر کاشان واقع شده بعد از طي 50 کيلومتر به صورت راه خاکي تو دل کوير ميتونين اون رو پيدا کنين.
بودن در کوير حسي بود که تاحالا تجربه ش نکرده بودم. وقتي که توي تاريکي شب زير نور ماه هوس کردم توي کوير پياده برم، تنها احساسي که داشتم هيچ بودن بود. احساس ناچيز بودن در برابر اونهمه ستاره، وسعت کوير و ...
پيمودن رمل هاي کوير خيلي جالب تر از اوني بود که تصورش رو داشتم.
فقط ميتونم بگم زيبا بود، با خاطراتي که تو ذهنم برای هميشه نقش بستند...
متاسفم... متاسفم براي اينکه شادي کردن هم يادمون رفته.
اين همه پيشينه فرهنگي. اين همه سابقه تمدن. کجان؟
برام جالبه که جنون صدا چطور ميتونه ارضا کنه انسانها رو...
هيچ چيز تو اين دنيا اتفاقي نيست....
پس سعي ميکنم اتفاقها رو درک کنم و به حکمتشون پي ببرم.
خوب و بدشون فرقي نداره. اما شک ندارم که پشت همشون يه دليلي هست...
Sleeping Sun
Nightwish
The sun is sleeping quietly
Once upon a century
Wistful oceans calm and red
Ardent caresses laid to rest
For my dreams I hold my life
For wishes I behold my nights
The truth at the end of time
Losing faith makes a crime
I wish for this night-time
to last for a lifetime
The darkness around me
Shores of a solar sea
Oh how I wish to go down with the sun
Sleeping
Weeping
With you
Sorrow has a human heart
From my god it will depart
I'd sail before a thousand moons
Never finding where to go
Two hundred twenty-two days of light
Will be desired by a night
A moment for the poet's play
Until there's nothing left to say
I wish for this night-time to last for a lifetime
The darkness around me
Shores of a solar sea
Oh how I wish to go down with the sun
Sleeping
Weeping
With you
I wish for this night-time to last for a lifetime
The darkness around me
Shores of a solar sea
Oh how I wish to go down with the sun
Sleeping
Weeping
With you....
امشب شبکه تلويزيوني Arte چند تا رپرتاژ به سبک Thema از ايران داشت.
با اينکه کلي خسته بودم اما بقدري جذاب و جالب بودن که نشستم همشون رو ديدم. هرچند احساس ميکردم خيلي بار منفي داره اما وقتي دقت ميکردم ميديدم همشون عين حقيقت هستن.
تو يکي از صحنه هاش بنياد مستضعفان رو نشون ميداد با منابع نا محدود مالي، و تو صحنه اي ديگه پدر و مادر شهيدي که گفتن به ازاي هر فرزند شهيدشون ماهي 40 هزار تومن بهشون ميدن!! دردناک بود...
دلم ميخواست الان ميرفتم پياده روي... حيف که خيلي ديروقته...
خيلي حس بدي بهت دست ميده وقتي حس ميکني هنوز خودت رو اون طور که بايد نشناختي.
از اون بدتر وقتيه که احساسات، جلوي منطق و عقلت رو بگيره و خودتم ديگه نتوني کارهات رو توجيه کنی...
Cry
James Blunt
I have seen peace. I have seen pain,
Resting on the shoulders of your name.
Do you see the truth through all their lies?
Do you see the world through troubled eyes?
And if you want to talk about it anymore,
Lie here on the floor and cry on my shoulder,
I'm a friend.
I have seen birth. I have seen death.
Lived to see a lover's final breath (hold on)
Do you see my guilt? Should I flee or fight?
Is the fire of hesitation burning bright?
And if you want to talk about it once again,
On you I depend. I'll cry on your shoulder.
You're a friend.
You and I have lived through many things.
I'll hold on to your heart.
I wouldn't cry for anything,
But don't go tearing your life apart.
I have seen fear. I have seen faith.
Seen the look of anger on your face.
And if you want to talk about what will be,
Come and sit with me, and cry on my shoulder,
I'm a friend.
And if you want to talk about it anymore,
Lie here on the floor and cry on my shoulder once again, cry on my shoulder,
I'm a friend.
هرچي بود تموم شد... و نتيجه ش ديگه خيلي مهم نيست.
ميشه گفت براي خودش يک تجربه بود. بايد سعي ميکردم بپرم! و پريدم...
حالا حالاها بايد کلي از اين پريدنها رو تمرين کنم تا بشه يه روز پرواز کرد:)
Walking Away
Craig David
I'm walking away from the troubles in my life
I'm walking away oh to find a better day
I'm walking away from the troubles in my life
I'm walking away oh to find a better day
I'm walking away
sometimes some people get me wrong
when it's something I've said or done
sometimes you feel there is no fun
that's why you turn and run
but now I truly realise
some people don't wanna cpomromise
well I saw them with my own eyes spreading those lies
and well I don't wanna live my life too many sleepless nights
not mentioning the fights i'm sorry to say lady
I'm walking away from the troubles in my life
I'm walking away oh to find a better day
I'm walking away from the troubles in my life
I'm walking away oh to find a better day
I'm walking away
Well I'm so tired baby
things you say you're driving me away
whispers in the powder room baby
don't listen to the games they play
girl I thought you'd realise
I'm not like them other guys
coz I saw them with my own eyes
you should've been more wise
and well I don't wanna live my life too many sleepless nights
not mentioning the fights I'm sorry to say lady
I'm walking away from the troubles in my life
I'm walking away oh to find a better day
I'm walking away from the troubles in my life
I'm walking away oh to find a better day
I'm walking away