May 2005 Archives

| 11 Comments

با اینکه کلی خسته بودم و حال و حوصله نداشتم، صبح زود پاشدم رفتم کوه.
از اونجایی که دیشب کلی بارون اومده بود هوا خیلی خوب بود و به مدد آهنگایی که گوش میکردم جای کوه نوردی عملا پرواز میکردم!!

خلاصه، Refresh شدم...



Robbie Williams
Feel

Come on hold my hand,
I wanna contact the living.
Not sure I understand,
This role I’ve been given.

I sit and talk to god
And he just laughs at my plans,
My head speaks a language, I don’t understand.

(chorus)
I just wanna feel real love,
Feel the home that I live in.
’cause I got too much life,
Running through my veins, going to waste.

I don’t wanna die,
But I ain’t keen on living either.
Before I fall in love,
I’m preparing to leave her.
I scare myself to death,
That’s why I keep on running.
Before I’ve arrived, I can see myself coming.

(chorus)
I just wanna feel real love,
Feel the home that I live in.
’cause I got too much life,
Running through my veins, going to waste.

And I need to feel, real love
And a life ever after.
I cannot get enough.

(instrumental)

(chorus)
I just wanna feel real love,
Feel the home that I live in,
I got too much love,
Running through my veins, going to waste.

I just wanna feel real love,
In a life ever after
There’s a hole in my soul,
You can see it in my face, it’s a real big place.

(instrumental)

Come and hold my hand,
I wanna contact the living,
Not sure I understand,
This role I’ve been given

Not sure I understand.
Not sure I understand.
Not sure I understand.
Not sure I understand

| 8 Comments

کاملا عين يک سناريوي از قبل تعيين شده... رد صلاحيت، نامه، حکم حکومتي، تاييد صلاحيت و؟؟

تا ببينيم پنج شنبه چي ميشه...

انتصابات

| 8 Comments

عجب مسخره بازي شده اين انتخابات!! (انتصابات)

با توجه به رد صلاحيت شدن معين منم ديگه امکان نداره راي بدم...

يادش بخير، دوم خرداد سال 1376.

خيلي متاسفم براي خودم که يه سري افراد احمق بايد براي آينده ام تصميم بگيرن...

خيلی حالم گرفته س...

| 10 Comments

چقدر خوبه حفظ اعتدال.... و چقدر خوبه هرجا ميري خودت باشي...
نميدونم چرا، اما وقتي توي مراسم و مهموني هاي مختلف به شخصيت دروني افراد دقت ميکنم حس ميکنم خودشون نيستن... يه جورايي همه ميخوان نقش آدمهاي باحال و با فرهنگ و روشن فکر رو دربيارن...
اميدوارم هميشه بتونم خود واقعيم رو حفظ کنم...

باورکردن خبر درگذشتش خيلی برام سخت بود...
و سخت تر از اون ديدن گريه کسانی بود که سالها از بهترين دوستام بودن...

یادش گرامی و روحش شاد...

| 10 Comments

بعضي موقع ها همه چيز دست به دست هم ميدن که صحنه هايي بوجود بيان که تو ازشون فرار ميکني ...
با اينکه خيلي دلم ميخواست اما نتونستم ...
و در نهايت ؟؟





--Anathema
--Parisienne Moonlight

I feel I know you
I don't know how
I don't know why

I see you feel for me
You cried with me
You would die for me

I know I need you
I want you
To be free of all the pain
You have inside

You cannot hide
I know you tried
To be who you couldn't be
You tried to see inside of me

And now i'm leaving you
I don't want to go
Away from you

Please try to understand
Take my hand
Be free of all the pain
You hold inside

You cannot hide
I know you tried
To feel...
To feel...

| 16 Comments

چند روز پيش ها با يکي از دوستان صحبت بازدهي کار مردم و ... تو ايران بود.
به اين نتيجه رسيديم که با توجه به اينکه همه صبح تا شب فقط وقتشون رو به کم بازده ترين شکل ميگذرونن يا به عبارتي تلف ميکنن، اما يه چيزي در حدود 10% ملت، جور 90% بقيه رو ميکشن و تنها دليلي هم که چرخاي اين مملکت هنور داره ميچرخه وجود همين تعداد اقليته!

نظر خاصي در اين مورد ندارين؟:)

| 10 Comments

هميشه جزء اون دسته از افراد بودم که واقعا به قدرت اراده اعتقاد داشتم. هميشه دلم ميخواست تو محيط اطرافم تغيير ايجاد کنم چرا که به نظرم تغيير دادن، نشونه ي کاملي از اراده و اختيار يک انسانه....

اما وقتي که حس کني ديگه نميتوني تغيير ايجاد کني، يا اينکه بفهمي بقيه قدرت درک کاري رو که کردي ندارن، اونوقته که بهتره بشينی يه گوشه تا روزگار خودش برات تصميم بگيره...

هرچقدر هم بخواي خلاف جهت آب يه رودخونه شنا کني، آخرشم آب ميبرتت!

خيلی حس خوبيه نه؟؟؟ :(

| 9 Comments

تحمل هيچی رو ندارم،
حتی گذر ثانيه ها رو....

فکر نميکردم تا اين حد ضعيف باشم...



Apocalypta
Bittersweet


I’m giving up the ghost of love
In the shadows cast on devotion.

She’s the one that I adore
Creed of my silent suffocation.

Break this bittersweet spell on me,
Lost in the arms of destiny.

Bittersweet.

I won’t give up; I’m possessed by her.

I’m wearing a cross; she’s turning to my god.

Break this bittersweet spell on me,
Lost in the arms of destiny,
Bittersweet, I want you (I'm only wanting you)
And I need you ( I'm only needing you)

Break this bittersweet spell on me,
Lost in the arms of destiny.
Break this bittersweet spell on me,
Lost in the arms of destiny.

Bittersweet....

About this Archive

This page is an archive of entries from May 2005 listed from newest to oldest.

April 2005 is the previous archive.

June 2005 is the next archive.

Find recent content on the main index or look in the archives to find all content.

Pages

Powered by Movable Type 5.14-en