March 2005 Archives

| 7 Comments

بعد از کلی مدت دوباره تونستم با کامپیوتر خودم آنلاین بشم و وبلاگم رو آپدیت کنم!
تو این چند روز دو تا شهر رو که خیلی دلم میخواست ببینم دیدم. یکی پاریس و یکی هم ونیز که هردوشون واقعا جالب بودن:)
مخصوصا دیدنیهای پاریس از جمله موزه لوور و بخش ایرانش واقعا دیدنی بودن. منم چون عکاسی آزاد بود تونستم از نسخه اصلی تابلوی مونالیزا عکس بگیرم:)

خیلی برام جالب و هیجان انگیز بود وقتی زیبایی های تمدن ایرانی رو میدیدم. اما وقتی یه ذره به حال فکر میکردم، که چی بودیم و الان چی هستیم... یه حس خیلی بد بهم دست میداد.

یه مورد خیلی جالب دیگه هم که تو موزه لوور دیدم این بود که تو نقشه هاشون همه جا خلیج فارس رو خلیج عربی - فارس نوشته بودن اما یه نفر اومده بود با یه وسیله تیز کل عبارت های عربی رو خط خطی کرده بود و خلیج فارس خونده میشد!!!


سال نو مبارک

| 15 Comments

با اينکه اصلا تو حس نوروز نيستم اما چه بخوام چه نخوام فردا عيده...
به همين زودي يک سال ديگه هم گذشت...
آرزو ميکنم سال جديد، هم براي خودم، هم براي تمام دوستان خوبم سال خيلي خوب و پر از شادي و موفقيت باشه.
تا يادم نرفته اينم بگم که بالاخره با کمک دوستاي خوبم پروژه پخش مستقيم مراسم نوروز از آرامگاه حضرت عبدالعظيم به خوبي پيش رفت و اين هم نمايي از اونجا!!


| 2 Comments

یکی از قشنگترین خیابونهای وین خیابونی هست به نام گرابن (Graben) که به علت ساختار قدیمی که داره ماشین توش تردد نمیکنه. امروز همونطور که داشتم پیاده رد میشدم دیدم یه نفر رد شد همه کلی بهش سلام کردن! وقتی پرسیدم کی بود، فهمیدم رییس جمهور اتریش بود که دست در دست خانومشون داشتن رد میشدن!!! خلاصه به قول معروف جالب انگیزناک بود:)


تو همون خیابون کلیسای "اشتفانس دم" هست که کلی قدیمیه و میگن حاجت هم میده! برای همین منم یه شمع روشن کردم ببینیم راست میگن یا نه!

وين

| 4 Comments

اولین شهری که اومدم وین بود توی کشور اتریش. شهری با جمعیت 2 میلیون نفر با سابقه فرهنگی خیلی زیاد در اروپا.
ساختار شهر واقعا جالبه. خونه های قدیمی که همشون به صورت مدرن بازسازی شدن. تقریبا میشه گفت ارتفاع خونه ها همشون یک اندازن و همین کلی نظم شهر رو زیاد کرده. عکسی هم که در بالا میبنین شهرداری وین هستش!!
در طول این چند روز خیلی چیزا برام تازگی داشت اما میتونم بگم جالب تر از همشون آرامشی بود که توی شهر حاکم بود...
نشنیدن هیچگونه صدای بوق! دعوا و .... برام یه جورایی عجیب بودن. میشه گفت چهارراهی وجود نداشت که چراغ عابرپیاده نداشته باشه و کسی هم نبود که حتی وقتی هیچ ماشینی رد نمیشه چراغ قرمز رو رد کنه.

همه اینا به کنار اما اینکه آدم برای یه قهوه 5 یورو پول بده هم کلی زور داره!!! اما کافی شاپ جالبی بود:)


مسافرت

| 6 Comments

خب... تا يکي دو ساعت ديگه بايد برم فرودگاه. خودمم باورم نميشد که چطور به اين سرعت همه کارام جور شد که بتونم برم مسافرت.
اما نميدونم چرا اصلا هيچ احساسي ندارم نسبت به اين مسافرت، شايد مال استرس کارهايي باشه که مونده. اونم نه يک کار عادي. يه پروژه خيلي پر هزينه که دقيقا توي سال تحويل از حرم عبدالعظيم روي اينترنت قراره پخش بشه:(
با اينکه صد در صد اطمينان دارم که کار به بهترين نحو انجام ميشه اما بازم ته دلم يه ذره نگرانم. شايدم مال اين هست که از کار دورم ولي همين که فکر ميکنم مسعود و امين هستن و کلي همه چيز طبق برنامه ريزي هامون پيش ميره کلي خيالم رو راحت تر ميکنه.

خلاصه چه دلم بخواد چه نخواد بعد از 16 سال دارم خارج ميشم از ايران ....
پس خداحافط تهران...

| 7 Comments

چند روز بود با مسعود و امين درگير يک پروژه ويدئو کنفرانس بوديم که بالاخره امروز به خوبي و خوشي تموم شد...
واقعا استرس خيلي زيادي داشت، کافي بود يک لحظه ارتباط قطع ميشد اونم توي جلسه ي به اين مهمي!
خلاصه با اينکه امکانات خيلي کم بود و جلسه در روز يکشنبه!! برگزار ميشد و کشورهاي خارجه تعطيل بودن اما به خير گذشت:)

| 4 Comments

نميدونم درسته يا غلط...

هميشه دنبال يه دردسره جديدم. اما فكر كنم خيلي راه مونده تا اون چيزي كه ميخوام!
شايدم هدفم زيادي دور از ذهن و احمقانه س.شايدم اصلا گنجايشش رو نداشته باشم.
اما خب...




About this Archive

This page is an archive of entries from March 2005 listed from newest to oldest.

February 2005 is the previous archive.

April 2005 is the next archive.

Find recent content on the main index or look in the archives to find all content.

Pages

Powered by Movable Type 5.14-en