واقعا نميدونم اين چه وضعيتيه که ما تو اين مملکت داريم!! هر کاري که آدم ميخواد بکنه بايد اعصابش خورد شه! بايد حرص بخوره....
بعد از کلي وقت گفتم يه سر برم شيراز، بليط رفت رو با هر مصيبتي شد خريم اما از 3-4 روز قبل براي برگشت جا نبود، خلاصه گفتم که با Waiting List بيام.
امروز صبح از 5 صبح رفتم فرودگاه شيراز که بيام تهران، ساعت 12 بهم رسيد!! نه اينکه جا نبود، جا بود، منم نفر اول بودم تو ليست، اما خب از اونجايي که هيچ چيزي تو اين مملکت رو حساب کتاب نيست و حتما بايد اعصاب آدم خورد بشه نوبت من نميرسيد...
تا جا خالي ميشد ميديدي يه حاج آقا ميومد تو! بعد بدون کوچکترين معطلي يه بليط براشون صادر ميشد!! اعتراض ميکردي ميگفتن "ايشان تو اولويتن". تو پرواز بعدي دوباره جا خالي بود تا اومد اسم منو بنويسه ديدم يه دختره با سر و وضع خيلي منحصر به فرد!!! اومد رفت تو دفتر هما! بعدش يه چند لحظه نشست يه لبخندي زد به اون متصديه بعد با کمال تعجب ديدم کارت منو گذاشت رو ميز براي دختره بليط صادر کرد.... ديگه واقعا نميتونستم تحمل کنم. ياد يه جمله از کتاب قلعه حيوانات نوشته جرج ارول افتادم...
All animals are equal but some animals are more equal than others!!!!
بازم مثل هميشه تاسف...
پ.ن: ديدم ابرها خوشگل بودن ازشون عکس گرفتم:)