"....۲۳ سال پيش در چنين روزي ارتش عراق با سوء استفاده از هرج و مرج و نابساماني ناشي از شرايط انقلاب ايران بر مرزهاي ميهنمان هجوم ميآورد. جنگي كه 8 سال تمام منطقه را به آتش كشيد. اين كه اين جنگ قابل اجتناب بود يا نه، مسألهاي است كه نميتوان پاسخ قطعي به آن داد. كرين برينتون، جامعهشناس آمريكايي، معتقد است انقلابها يا مولود يك جنگ هستند و يا يك جنگ ميآفرينند. امّا در مورد جنگ ايران و عراق جداي از مقتضيات مربوط به انقلاب ايران، جنون جنگ افروزانهي صدام را بايد به عنوان يك عامل اساسي تلقي كرد. مدعايي كه تهاجم به كويت و نيز 2 جنگ خليج فارس اثباتگر آن هستند. جنگ 8 سالهي ما، جنگ نبود، دفاعي بود كه ما ناگزير به انجامش بوديم. اين كه ما چگونه در مورد آن قضاوت ميكنيم، ربطي به ماهيّت تاريخي ماجرا ندارد. ما ممكن است جنگ را نكوهش كنيم و يا نسبت به تدام آن انتقاد داشته باشيم امّا آن چه اهميّت دارد و تاريخ را شكل ميدهد. قضاوت معاصران رويداد نسبت به آن است.
اكنون كه ما در يك فراز تاريخي به آن دوران مينگريم، نسبت به پايان نيافتن جنگ پس از فتح خرمشهر، حسرت ميخوريم؛ امّا بدون شك در آن دوران چنين تصميمي با اقبال عمومي مواجهه نميشد. ايران در آن مقطع روي نوار پيروزي و شور ناشي از انقلاب و پيروزي مانع از آن ميشد كه تصميمگيريهاي روند طبيعي خود را طي كنيد. گويا اين سخن نيچه بر جامعهي آن روز ما سيطره افكنده بود كه « صرف نظر كردن از جنگ، صرف نظر كردن از زندگي باشكوه است ...."
نقل از ردهت