| 10 Comments

Sad.jpg

سلام:) اول از همه خيلي ممنوم از نظراتون، مخصوصا محمد عزيز که نظراتش رو خيلي خوب برام بيان کرد. اما خب لازم شد منم چند تا نکته رو بيان کنم:
ببين هر عملي که انجام ميگيره، از دو جنبه قابل بحثه، يکي خود عمل و ديگري هم نتيجه اي که اون عمل در پي داره. من فعلا کاري به عواملي که موجب به وجود اومدن اين شلوغي ها شدند ندارم، اما نتيجه ي اين کارا خيلي ذهن منو به مشغول کرده.
به نظر تو نتيجه اي که اين شلوغيها و حوادث در پي دارن چيه؟ آيا چيزي بجز ايجاد فاصله ی بيشتر بين تک تک اقشار جامعه در پي داره؟ اونم تو اين برهه از زمان که ميشه گفت خطر نظامي کشورمون رو تهديد ميکنه و ما بيشتر از هر چيز به اتحاد نیاز داريم. اونم نه اتحاد ايدئولوژیک، بلکه اتحادی که بر محور سعادت کشور شکل گرفته باشه. حالا آيا دامن زدن به خط و مرز ها دردي رو دوا ميکنه؟؟
بعد هم در مورد اينکه ميگی هر فردی به صرف وجود داشتن "حق" داره. پس در اين صورت همونقدر اونایی که میرن تو خیابونا حق دارن، اونهايی هم که به اسم لباس شخصی ها مردم رو کتک ميزنن حق دارن! چون بالاخره اونام ایرانين:)
من هيچوقت نگفتم که طرفدار وضع موجودم و يا اينکه بي تفاوتي ميتونه وضعيت ما رو از اين حالتي که هست بهتر کنه. اما به نظر من هر دو گروهي که در اينگونه حوادث درگيرن از يک اسلوب فکري برخوردارن. هيچ کدومشون تحمل شنيدن حرف مخالف رو ندارن. فقط به حرکت فکر ميکنن تا به منطق حرکت. هر دو گروه متعصب و متحجرن. فقط فرقشون تو ارزشاشونه. فرقشون اينه که ارزشايي که بهشون پايبندن يکي نيست. و اين بزرگ ترين خطري که به نظرم ما رو تهديد ميکنه. و فاجعه اينجاست که توي اين درگيري ها بزرگترين چيزي که بهش توجه نميشه سعادت مملکته.
به هر حال حرف و سخن تو اين موارد زياده و اگر دوست داشتي بازم ميتونيم تبادل نظر کنيم:)
يادمه تو يکي از کتاباي مارکس (هيجدهم برومر) ميخوندم "همه رويداد ها و شخصيتهاي بزرگ تاريخ جهان به اصطلاح 2 بار به صحنه مي آيند. بار اول به صورت تراژدي و بار دوم به صورت نمايش خنده دار"
که به نظر من وقايع اخير حرکت دادن شبه وقايع کوي دانشگاه بود.
خوش باشيد:)

10 Comments

محمد حرفايه قشنگي زد ولي متاسفانه من بعضي از حرفاشو قبول ندارم
والا من تهرانو نمي دونم ولي اينجا(شيراز) خيلي از همين "يه سري ديگن" ها
ديشب به جايه تظاهرات كردن وايساده بودن رقصيدن!!!
خيلي هاشون كيوسكايه تلفن و ماشين ها رو آتيش زدن حتي ريش يه بسيجي و....

نميشه به قضيه يه طرفه نگاه كرد
اين چه تظاهراتيه كه بيشتر آدماش نمي دونن چي مي خوان يا اصلن واسه چي اومدن حرفه حسابشون چيه؟؟؟؟
طرف انقدر خورده اومده تظاهرات كه اگه كبريت بياري طرفش منفجر ميشه

اين چيزاس كه باعث ميشه اون عده كميم كه واقعا اومدن حرفشونو بزنن به جايي نرسن فقط چند تا آدم بي گناه سره هيچي گشته شن و به هيچ نتيجه نرسن

به هر حال هر كي نظر خودشو داره كه خيليم قابله احترامه و شايد خيلياشم واقعا درست باشه

موفق باشيد


سلام سلام. بحث بسيار فنيه.... اجازه بده من اصلا دخالت نكنم. ولي اميدوارم هم تو و هم محمد كورش عزيز موفق باشين....

اممم... با امیر مسعود موافقم :D
ایشالا که هر اتفاقی که میفته نتیجه ش خوب باشه...

مثل اينكه يه دزدپولي رابخواهدازشمابدزدد وشماممانعت كنيدووي شماراكتك بزندچون:وي حق داردزيرابالاخره او نيزارزشهايي را داردكه با دزديدن پول شمابه آن ميرسدوشما نيزحق داريدچون شماهم ارزشهايي داشتيدكه مي خواستيدبا آن پول به آن دست يابيد!!
اماچون هردومتعصب به ارزشهاي خودهستيددرگيري پيدامي شودوچه جالب ماركسي كه افكارش كاملا باارزشهاي انقلابي درتضادبودامروزبعداز22سال افكارش باماهمخواني داردبه قول ماركس دفعه اول تراژدي بودامابارديگرنمايش طنز نه خنده دار!!!

از نوشته ات اينطور برداشت ميکنم که نظرت اينه:
که بدليل اينکه در وضعيت فعلی خطر کشور رو تهديد ميکنه، بايد همه چيز را به فراموشی سپرد و به اتحاد فکر کرد.
اتحاد يعنی چی؟
اتحاد يعنی اتحاد همه با من؟
علی،
سالهاست که توهم توطئه رو در سر ما پروروندن.
" . . . امريکا قصد حمله نظامی داره، اروپا قصد تهاجم فرهنگی داره، ژاپن قصد تهاجم اقتصادی داره، عربها قصد دارن با توسعه وهابيت شيعه رو از بين ببرن، حيدر علی اف قصد داره تا آذربايجان رو از ايران جدا کنه، حامد کرزای قصد داره تا مرز شرقی رو دچار بحران کنه، . . . "(نقل از ابراهيم نبوی)
علی عزيز،
ميدونم که ميدونی اين يک سياست قديميه که برای اتحاد، يک دشمن فرضی بسيار بزرگ بسازيم و از ترس اون به هم بچسبيم و صدامون در نياد.
در تمام سالهای بعد از انقلاب با اين سياست، روزها پشت سر هم گذشته و هرگاه هم کسی اعتراض کرده بهش انگ زدن که بازوی امريکاست و چمدونهای پول رو از امريکا گرفته.
علی، واقعيت اين نيست.
حتی اگر هم دشمنی هم وجود داشته باشه و خطری کشور رو تهديد کنه، تنها راه مقابله با اون، گرفتن حربه از دست دشمنه.
به متن نامه نمايندگان مجلس (OLL) توجه کن. اين موضوع کاملا شرح داده شده.
علی،
امشب يه مطلب از ابراهيم نبوی خوندم که به تو و بقيه کسانی که ميان اينجا توصيه ميکنم بخوننش.
خيلی روان و سليس و شفاف توضيح داده . . .
(سخن امروز، شنبه 24 خرداد 1381)
http://www.nabavionline.com/fsokhan.asp

علی،
من هم مثل تو، دلم برای ايران ميتپه، من هم آرزوی سربلندی ايران رو دارم، ولی مثل تو، آينده ايران رو با آينده نظام فعلی گره خورده نميدونم. همونطور که با نظامهای گذشته وابستگی نداشته . . .

علی،
هر فرد، به صرف وجود داشتن حق داره، اين حق رو من و تو با منت بهش نميديم. خدا وقتی اون رو خلق کرده، تمامی حقوق رو بهش داده. من و تو تنها ميتونيم به حقوق خدادادی اش احترام بذاريم.
اون دسته از افراد جامعه که ازشون به عنوان لباس شخصيها اسم برده ميشه هم حق دارن. مثل ديگر افراد جامعه، نه کمتر و نه بيشتر
اونها هم حق دارن نظراتشون رو مطرح کنن و خواسته هاشون رو دنبال کنن. ولی نه با زور، نه با تحکم.

وقتی 25 سال پيش در ايران انقلاب شد، همه ميدونستن که عراق مدتهاست با ايران اختلافاتی داره و اين احتمال هم ميرفت که با ضعف قوای درون کشور، کشور گشاييش گل کنه و بخواد دست کثيفش رو به سمت خاک پاک ايران دراز کنه، ولی اين باعث نشد که مردم از حرکت بايستند. رهبرشون (امام) هيچوقت نگفت چون امکان داره عراق از فرصت استفاده کنه و به مملکت ضربه بزنه، بايد دست نگه داريم و با هم (با نظام) متحد بشيم.

مطمئن باش همه و همه به سعادت فکر ميکنن، ولی برای رسيدن به سعادت، هرکس از يه راه ميخواد حرکت کنه.
بهترين روش که در همه جای جهان پذيرفته شده اينه که راهی که مورد قبول اکثريت مردم يه کشوره، برای رسيدن به سعادت پيموده بشه.
تنها راه تعيين نظر اکثريت هم، برگزاری همه پرسی است. با راه پيمايی و تظاهرات و تجمع در خيابان و استقبال و بدرقه و . . . نميشه فهميد نظر اکثريت چيه . . .

وقايع اخير جزئی از خالی شدنهاست.
اين وقايع گاهی برای جلوگيری از ترکيدن لازمه . . .
کاش بشه در زودپز رو زودتر باز کنيم که نياز به اينگونه سوپاپ های اطمينان نباشه . . .


اون دوستی که از شيراز نوشته بود، من هم همين شرايط رو هم پريشب تو تهران ديدم و هم تو همون وقايع کوی دانشگاه چند سال پيش.
يه گروهی که دنبال خوشگذرونی هستن ميان و شروع ميکنن به بزن و برقص !
يه گروه هم عقده ای هستن و شروع ميکنن به خراب کردن اموال مردم.
يه گروه هم دزد هستن و ميان از شلوغی استفاده کنن و سود ببرن.
هميشه همينجوره. ولی اين دليل نميشه که نيازهامون رو فراموش کنيم . . .

حسين جان، راست ميگی، شايد يه سری هم تو اون جمع باشن که نميدونن چی ميخوان، فقط به صرف اينکه شلوغ پلوغه اومدن تا از هيجانش لذت ببرن.
ولی تا کی اين وضعيت ميمونه ؟
امشب يه بحثی داشتم در مورد اينکه اگه اکثريت مشکل دارن چرا صداشون در نمياد؟ چرا يه عده "علاف" پا شدن اومدن تو خيابون که نميدونن چی ميخوان.
ميخواين بدونين چرا ؟
دليلش رو برين از يه معلم با حقوق 70 هزار تومن در ماه بپرسيد.
دليلش رو از يه کارگر با حقوق 100 هزار تومن در ماه بپرسيد.
نميدونم شما ميتونی حس کنی زندگی با 70 هزار تومن در ماه برای 4 نفر يعنی چی؟
اونوقت از اين آدم انتظار داری بياد در مورد مسائل سياسی حرف بزنه؟
تجمع پارسال معلمها که فقط اعتراض به حقوقشون رو داشتن فراموش کردين؟
نماينده شون توی نيم ساعت سخنرانی جلوی مجلس، ده دفعه گفت ما با سياست کار نداريم، ما وابسته به هيچ گروهی نيستيم، ما مشکل معيشتی داريم، ولی دو روز بعد رهبر تو سخنرانی اعلام کرد اون معلمهايی که ميان و تحصن ميکنن از نظر شان و منزلت، هيچ جايگاهی نزد مردم ندارن، اون ها دارن آب به آسياب دشمن ميريزن!
ميدونی فرداش معلمها تو مدرسه بازخواست شدن؟
ميدونی تهديد به اخراج شدن؟
ميدونی اون معلم بيشتر از اينکه به فکر وضع سياسی اجتماع باشه، به فکر تهيه نون شب زن و بچه اشه؟

اون کسی که تا حد مرگ خورده و اومده تو خيابون، با حرکاتش، فشار رو روی نظام بيشتر ميکنه، فشار داخلی و خارجی،
و اين فشار باعث ميشه کفه ترازو يه کم تکون بخوره و صاحبان قدرت مجبور بشن کمی از فشارها کم کنن.

آقا مصطفی،
دردهای جامعه ما بيشتر از اونه که بشه با تمسخر باهاش برخورد کرد.


من نه دوست دارم تند برم و نه دوست دارم بی خيال باشم
با اکثريت اقشار جامعه ارتباط داشتم.
نه از اون علافهای روزگارم که بخوام بيام تو خيابون مست کنم و بزنم و برقصم، نه از اون قشر مرفه که بخوام همه مسائل رو به باد شکم مربوط کنم و بگم به من چه . . .
نه عضو گروه سياسی خاصی هستم و نه وابسته به جناح خاصی.
فقط دردم ميگيره وقتی ميبينم يه پيرمرد 55 ساله بايد بشينه پشت تاکسی و مسافرکشی کنه تا نون شبش رو در بياره، به اين دليل که حقش رو از منابع وطنش دريافت نميکنه . . .
ناراحت ميشم وقتی ميبينم تو خيابون يه دسته اراذل و اوباش به خودشون اجازه ميدن هرجور که ميخوان با هرکس برخورد کنن . . .
و از همه مهمتر اينکه نميتونم ببينم سکان کشتی ايران به دست گروهی نا آشنا به سياست افتاده باشه، تا با اشتباهاتشون ضربه های سنگينی رو به پيکره اين کشتی از جنگ برگشته وارد کنن.

راستش محمد جان به نكته خيلي خوبي اشاره كردي. اما فكر كنم يك مقدار بد ازش نتيجه گرفتي:) همون مساله جنگ عراق.
ببينم تو طول 8 سال جنگي كه ما انجام داديم آيا قبول نداري كه اكثريت قريب به اتفاق مردم همدل و هم صدا بودن؟ قبول نداري كه اگر اون اتحاد نيود ما هيچ شانسي تو پيروزي تو جنگ نداشتيم؟؟
بعدش هم! من اصلا منظورم اين نيست كه يه "غول" براي خودمون بسازيم براي اينكه بخوايم مردم رو متحد كنيم. منظورم از اتحاد اينه كه به موقع ش نظرمونم بگيم. انتقاد هم بكنيم.
محمد جان..
اگر همه مردم چيزي به اسم "تحمل" رو واقعا داشته باشن مطمئن باش همچين اتفاق هايي هيچ وقت به اين شكل نميفته. من نميگم همه يه جور فكر كنن. هممون ميدونيم كه هيچ 2 نفر آدمي استنباطشون از يك موضوع يكسان نيست. پس به تعداد آدما نظرهاي گوناگون وجود داره.
در آخر كاملا با اين حرفت موافقم كه "وقايع اخير جزئی از خالی شدنهاست"
منم اميدوارم هيچ وقت نياز به اينگونه سوپاپ هاي اطمينان نباشه:(
از اين كه حرفامو به دقت خوندي خيلي خيلي ممنونم.
......

....................

اين تمسخرنيست طنزاست!!!
درحكومتي كه از دين ،سرنوشت،اقتصاد،فقر،فساد،علم،جوان و.....بتوان سو استفاده كردديگرهيچ راه بازگشتي براي آن باقي نمي ماندحال چه آمريكابگويدوچه مردم، درهرحال باعث اين همه آشفتگي دردرجه اول آمريكانيست چراكه مردم مانشان داده اندكه جايي كه حرف اتحاددربرابردشمن است بي نظيرنداما زمانيكه حرف دزدي غارت وفروش به ميان ميآيدتحمل نميكنند بسه ديگه تاچه اندازه اين مردم راپست كردندوگناهش راگردن آمريكاانداختنديعني تمام اين مردم نميفهمند؟!!
وقتي توهين نفهمي به يك ملت بخوردبازخوردي نظيرآنچه ديديد داردهيچ فكركرديدچراحوزه هاراخصوصي نمي كنند؟چرافكرميكنيدميراث صفويه ميراث پيامبراست؟اين ديوارهاست كه باعث بدبختي مردم بي نظير ايران شده روزي فروخواهدريخت همانگونه كه تاريخ نشان ميدهدودرآن روزخواهيم ديدهمان افرادي كه دم ازولايت ميزننداولين كساني هستند كه خيانت ميكنندهمانگونه كه درهشت سال جنگ ديديم واين را بايد دانست كه حقيقت چيزي است كه مردم ميگويندوميخواهندهمانگونه كه علي(ع)عمل ميكردند.

About this Entry

This page contains a single entry by Ali published on June 15, 2003 8:45 PM.

was the previous entry in this blog.

is the next entry in this blog.

Find recent content on the main index or look in the archives to find all content.

Pages

Powered by Movable Type 5.14-en