داشتم از يه شهري برميگشتم تهران که سر صحبت با بغل دستيم باز شد. بعدش ازش مشخصاتش رو که پرسيدم ديدم فاميلش قبلا به گوشم خورده! بعد خودش گفت آقاي .... که تو مجلسه عموشه:) خلاصه اونم شروع کرد به تعريف کردن از عموش که چقدر طرفدار داره و چقدر تو کاره وکالت و قضاوت وارده و اين چيزا. ميگفت که سالي چند دفعه ميره سويس و تو سطح کشور همه قبولش دارن. خلاصه منم تو دلم گفتم آفرين چه آدماي جالبي پيدا ميشن!!
بعد ازش پرسيدم چرا مياد تهران؟ گفتش که "زن دوم" عموش رفته شهرشون خونه دوم عموش کسي نيست!!! داره ميره که اين مدت اونجا باشه.
ديگه صحبتي نکردم. فقط به خودم و مردم اين جامعه فکر ميکردم....